کد مطلب:1775 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:960

(9) دو گونه معرفت اکتسابی
گفتیم از دیدگاه اخلاق، تلاش برای شناخت خداوند امری ضروری است؛ یعنی انجام اعمال اختیاری خاصی كه به شناخت خداوند منتهی می شوند از لحاظ اخلاقی ضرورت دارند.





باید توجه داشت كه اعمال اختیاری كه موجب شناخت خداوند می شوند دو گونه اند و به بیان دیگر شناخت اكتسابی خداوند از دو راه ممكن است:







راه نخست

تحصیل علوم كلامی و فلسفی است. آشنا شدن با براهین اثبات وجود و صفات خداوند باعث حفاظت معرفت فطری انسان است. كسی كه با این براهین آشنا باشد، می تواند در برابر وسوسه ها مقاومت كند و یقین خود را به خداوند رشد و تعالی بخشد. براهین خداشناسی از لحاظ منطقی به نتیجه ای ضروری، یعنی وجود خداوند و صفات او می رسند. اما آیا هر كس با این براهین آشنا باشد، ضرورتا خداباور و خداپرست خواهد شد؟ پاسخ این پرسش منفی است زیرا داوری های انسان تحت تاثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. یكی از این عوامل ارزیابی منطقی امور است؛ اما عوامل دیگری وجود دارد كه نتایج ارزیابی های منطقی را تحت تأثیر قرار می دهد. انسان گاه در اثر عوامل روانی و محیطی به نتایج منطقی ارزیابی های خود بی اعتنایی می كند.





از جمله عوامل محیطی كه در داوری های انسان ها اثر می گذارد، عقاید موروثی و عادت های فكری است اجتماع انسانی عقاید و اندیشه هایی را كه پذیرفته است پاسداری می كند و معتقدین به آن عقاید را تایید می كند و امتیازات اجتماعی را به آنان اختصاص می دهد كسانی كه با عقاید رسمی و موروثی اجتماع خود مخالفت كنند از تایید جامعه برخوردار نخواهند بود و امتیازات و موقعیت های اجتماعی خود را از دست خواهند داد. ترس از مخالفت جامعه و از دست دادن تایید و موقعیت اجتماعی موجب می شود ارزیابی های عقلی و منطقی كنار گذارده شوند و هر گاه نتیجه یك سنجش منطقی با عقاید مشهور و مورد تایید جامعه مخالف باشد افراد در آن شك می كنند و به بهانه های مختلف آن را نمی پذیرند.





عقاید تعهد آور و محدودیت آفرین نیز همواره با مخالفت نفس روبرو می شود. نفسی كه خواستار آزادی مطلق است و می خواهد آزادانه امیال حیوانی خویش ر تامین كند از محدود شدن می هراسد و هر باوری را كه او را به خویشتن داری در برابر خواست های نفسانی دعوت كند، مزاحم می پندارد:





بل یرید الانسان لیفجر امامه؛ (21)





انسان شك در معاد ندارد بلكه او می خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت تمام عمر گناه كند.





همچنین برخی عقاید انسان را به فعالیت هایی دعوت می كند كه با راحت طلبی او سازگار نیست به این دلایل انسان ها در برابر عقاید تعهد آفرین، محدود كننده و خلاف عادات ذهنی مقاومت می كنند. این عقاید حتی اگر قوی ترین پشتوانه عقلی و استدلالی را داشته باشند توسط انسان های نفس پرست پذیرفته نمی شوند. پذیرش این عقاید علاوه بر سلامت نفس نیازمند مرتبه ای از مجاهده با نفس است اگر كسی موانع پذیرش حق را از دل و ذهن خویش بزداید و نتایج دلایل عقلی را پذیرا شود، در پله نخستین نردبان معرفت خدا ایستاده است این نردبان ارتفاعی به بلندی آسمان ها دارد و پله های آن قابل شمارش نیست چرا كه مرتبه بزرگی و پایان ناپذیری خداوند بر كسی معلوم نیست. چگونه می توان از این نردبان بلند بالا رفت و اگر یادگیری و ابداع دلایل جدید خداشناسی، می تواند خدا جویان را به او نزدیك كند؟





براهین خداشناسی مانند پل هایی هستند كه بر روی رودخانه ای زده شده اند؛ رودخانه ای كه یك سویش ساحل الحاد و شرك و در سوی دیگرش ساحل خداپرستی و توحید است كسی از یك پل سالم و مستحكم عبور كند از یك سوی رودخانه به سوی دیگر رفته است و نیازی به پل های دیگر ندارد. هر پل عده ای را كمك می كند تا از این رود بگذرند و چون گذشتند پل های دیگر حتی اگر بیشتر از هزاران باشند به كار آنها نمی آید. عاقلانه نیست كسی كه از پل می گذرد باز گردد و از پل دیگر عبور كند پل ها تنها معبر و وسیله اند و هدف و مقصد نیستند. كسی كه از پل عبور می كند باید به راه خود ادامه دهد نه آن كه باز گردد و دوباره به پل و ساختمان و زینت آن اندیشه كند. البته ممكن است آنها كه ارزش و لذت عبور از رودخانه را دریافته اند و زیبایی های ساحل توحید را دیده اند دیگران را از آن سوی رودخانه به سوی خود دعوت كنند و آنان را به گذر از پل تشویق نمایند ولی این به معنای باز ماندن از ادامه راه نیست.







دومین راه معرفت خدا

معرفت حقیقی انسان به خداوند معرفتی كه در حد توانایی بشر باشد به معنای احاطه ذهن بر یك معنی و مفهوم نیست، بلكه به معنای تجلی خداوند بر عقل انسان است یعنی آمادگی این كه خداوند خود را بر ما آشكار كند؛ وگرنه عقل ضعیف انسان قادر به شناخت او نیست امام زین العاددین (ع) در مناجات شیرین خود با خداوند این چنین می گوید:





بك عرفتك و انت دللتنی علیك و دعوتنی الیك و لولا انت لم ادر ما انت؛ (22)





تو را به تو شناختم و تو خود مرا به وجودت راهنمایی كردی و به سویت خواندی.





خداوند در انسان معرفتی فطری نسبت به خالق قرار داده است و به ذهن و اندیشه او توانایی درك براهیم خداشناسی را داده است تا او با استفاده از این ادله و براهین معرفت فطری خویش را پاس دارد و رشد دهد. براهین خداشناسی مسیر كمال بخشیدن به معرفت خدا را بر انسان می گشاید ولی ادامه راه به گونه ای دیگر طی می شود انسان برای آن كه زمینه را آماده كند تا خداوند معرفت خویش را بر عقل و دل او بتاباند باید كاری را كه پروردگارش فرموده است انجام دهد. معرفت خداوند مقدمه بندگی و فرمانبرداری از اوست و بندگی و فرمانبرداری موجب رشد و بالندگی معرفت به خداست عمل بر اساس دستور پروردگار آینه جان بنده را صیقل می دهد و آماده پذیرش نور معرفت پروردگار می سازد خداوند در قرآن ایمان و عمل صالح را موجب خروج از ظلمت به نور معرفت معرفی كرده است:





رسولا یتلوا علیكم آیات اللَّه مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور؛

(23)



پیامبری كه ایات روشن گر خدا را بر شما تلاوت می كند تا كسانی را كه ایمان آورده و كارهای شایسته كرده اند از تاریكی به سوی روشنایی بیرون برد.





پیامبر اكرم(ص) نیز می فرمایند:





من عمل بما علم، ورثه اللَّه علم ما لم یعلم؛ (24)





هر كس به دانسته های خود عمل كند خداوند آن چه را نمی داند به او می آموزد.





برخی از مفسران آیه 282 سوره بقره را به همین معنی گرفته اند آن جا كه خداوند فرموده است:





واتقوا اللَّه و یعلمكم اللَّه؛ (25)





از خدا بترسید تقوای الهی پیشه كنید خداوند به شما دانش می دهد.





علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این معنی را مخالف سیاق آیه مذكور می داند، ولی در ذیل همین آیه می فرماید: اگر چه این معنی با سیاق آیه سازگار نیست ولی كتاب و سنت بر درستی این سخن دلالت دارد.





اگر بنده ای مطیع پروردگار خویش باشد و بندگی حقیقی پیشه كند و با خدای خویش آن گونه كه او می پسندد مناجات كند و اعمال خود را با فرمان و رضای او مطابق سازد حضور خداوند را در خواهد یافت و عالم را محضر خدا خواهد دید این علم حضوری به ذات و صفات پروردگار هدیه ای است كه خداوند به پاداش عمل صالح به او عطا می كند بالاترین مراتب این معرفت خالص و زلال را در امامان معصوم می توان دید. مرتبه والایی كه بنده خطاب به پروردگار خویش می گوید:





عمیت عین لا تراك؛ چشمی كه تو را نبیند كور است در این مرتبه از معرفت خداوند آشكارترین حقیقتی است كه تردیدی در وجود آن راه ندارد حقیقت یگانه اوست و چیزهای دیگر همه باطل اند. در این مرتبه از معرفت، هیچ واسطه ای نمی تواند میان بنده و خداوند قرار گیرد، چرا كه هیچ چیز آشكارتر از او نیست تا بتواند واسطه معرفت او باشد.





الهی ترددی فی الاثار یوجب بعد المزار فاجمعنی بخدمة توصلنی الیك كیف یستدل علیك بما هو فی وجوده مفتقر الیك ایكون لغیرك من الظهور ما لیس لك حتی یكون هو المظهر لك متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیك و متی بعدت حتی تكون الاثار هی التی توصل الیك عمیت عین لا تراك علیها رقیبا؛

(26)



خدایا رجوع به آثار تو دیدار را دور می سازد پس مرا به خدمتی بر خودت وادار كن كه به تو رساندم. چگونه با چیزی كه در هستی اش نیازمند توست به سوی تو راهنمایی توان شد. آیا غیر تو چنان پیدایی دارد كه آشكار كننده تو باشد؟ چه هنگام پوشیده بوده ای تا به نشانه ای كه تو را نماید نیاز باشد و چه زمان دور بوده ای كه آثار موجب وصال به تو شوند. چشمی كه تو را نمی بیند در حالی كه همواره مراقب اویی كور است.





ظرفیت معرفتی انسان تا بدان جاست كه همه واسطه ها را كنار می زند و همه حجاب ها را پاره می كند تا به لقاء پروردگار برسد. رسیدن به این رتبه جز با عنایت پرورگار ممكن نمی شود؛ زیرا اوست كه باید خود را بر بنده اش آشكار كند. بنده ای كه زمینه این كمال را در خود پدید آورده است از خدای خویش می خواهد كه معرفتی این چنین به او عنایت كند:





الهی هب لی كمال الانقطاع الیك و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیك حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسك؛ (27)





خدایا مرا بریدن از همه چیز به سوی خودت ببخشای! و دیدگان دل ما را به روشنایی نگاه بر تو نورانی ساز! تا دیدگان دل ها حجاب های نور را بر درد و به معدن بزرگی رسد و ارواح ما به بزرگی تو آویخته گردد.





با از میان رفتن حجاب هاست كه دیدار پروردگار ممكن می شود و دعای اولیاء مستجاب می شود كه خطاب به خدای خویش می گویند:





اللهم انی اسئلك الرضا بعد القضاء و برد العیش بعد الموت و لذة النظر الی وجهك الكریم؛ (28)





ای خدا از تو خشنودی پس از قضایت و گوارایی خوشی پس از مرگ و لذت نگاه به روی بزرگوارت را می طلبم.





با استجابت این دعاهاست كه اولیاء خداوند می توانند بگویند: لم اعبد ربا لم اره؛ پروردگاری را كه ندیده ام نمی پرستم (29) و یا ادعا كنند: ما رأیت شیئا الا و رأیت اللَّه معه و قبله و فیه؛ هیچ چیز را ندیدم جز آن كه خدا را با او و پیش از او و در او دیدم.





چنان كه گفتیم رسیدن به این مراتب بلند از بندگی و معرفت تنها از گذرگاه عمل ممكن است عمل صالح و مداومت بر آن به تدریج معرفت را افزایش می دهد و هر چه خلوص عمل بیشتر می شود ظرف معرفت انسان وسیع تر می گردد در مقابل عمل ناصالح تیرگی می آورد و معرفت انسان را زایل می كند، تا آن جا كه معرفت فطری او هم زیر غبار معصیت مدفون می سازد. خداوند آشكارترین حقیقت است اگر عیبی هست در دیدگان ماست كه غبار آن را پوشانیده است.





انك لا تحتجب عن خلقك الا ان تحجبهم الاعمال دونك. (30)





تو از آفریدگانت پوشیده نیستی مگر آن كه كارهایش حجاب شده باشد.





پس به طور خلاصه دومین راه خداشناسی را عمل صالح می نامیم. عمل صالح عملی است كه دو ویژگی داشته باشد:





الف - تامین كننده مصلحت انسان باشد؛ یعنی در نفس آن عمل مصلحت باشد؛ مثل راستگویی و امانت داری كه تامین كننده مصلحت انسان هاست. نفس عمل راستگویی و امانت داری با هر نیتی كه صورت گیرد از دروغ گویی و خیانت در امانت بهتر است.





ب - به نیت كسب رضایت خداوند صورت گیرد.





این دو ویژگی تشكیل دهنده جسم و روح عمل هستند. ویژگی اول یعنی مصلحت بودن عمل را تشكیل می دهد و ویژگی دوم كه نیت الهی است روح و جان عمل است. اگر عمل انسان این هر دو ویژگی را داشته باشد انسان را به كمال نزدیك می كند. عمل صالح همواره رابطه انسان و خداوند را تحكیم می كند. نیت الهی شرط قبولی نماز است و مصلحت انسان در اقامه نماز است، زیرا خداوند به آن امر فرموده است. پس نماز، عمل صالحی است كه رابطه انسان و خداوند را تحكیم می كندكسی می تواند نماز بخواند كه خداشناس باشد و نماز، رابطه ای معرفتی میان انسان و پرورگار است.





اما همه اعمال صالح مانند نماز نیستند كه نیت در آن ها شرط درستی عمل باشد. مثلا امانت داری بر همه انسان ها لازم و از دیدگاه اخلاق نیز پسندیده است و خیانت در امانت امری ناپسند است هیچ كس نمی تواند به این دلیل كه نمی تواند قصد الهی داشته باشد در امانت دیگران خیانت كند. نتیجه قهری این گونه اعمال صالح، تحكیم رابطه انسان با دیگران است انسان امانت دار رابطه و در عین حال اگر به قصد برآوردن رضای خداوند از خیانت پرهیز كند علاوه بر تحكیم روابط خود با دیگران رابطه خود و خداوند را نیز محكم می كند.





یكی از راه های خداشناسی كه معرفت حضوری انسان نسبت به خداوند را پدید می آورد عمل صالح است عمل صالح از طرفی خود رابطه ای معرفتی میان انسان ها و خداست چرا كه بدون شناخت خداوند امكان عمل صالح وجود ندارد و از طرف دیگر، معرفت انسان به خداوند را تقویت می كند. در بحث حاضر به این جنبه دوم پرداختیم اما در بحث های آینده به جنبه نخست نیز خواهیم پرداخت.





بندگان صالح خدا در اثر عمل خالصانه به وظایف دینی و انجام اعمال صالح به درجه ای از معرفت دست می یابند كه حضور خداوند را در همه هستی درك می كنند و به صفات پروردگار معرفتی حضوری می یابند معرفت بندگان صالح به خداوند و تقرب ایشان به پروردگار موجب می شود حقایقی را ببیند كه از دید دیگران پوشیده است. این بصیرت، نتیجه یقین خلل ناپذیر آنان به خداست.





در روایات آمده است كه پیامبر اكرم(ص) روزی پس از اقامه نماز جوانی را دیدند كه بسیار ضعیف و رنگ پریده بود؛ جسمی نحیف داشت و چشمانش در كاسه سرش فرو رفته بود. پیامبر از آن جوان احوالپرسی كردند و فرمودند: كیف اصبحت؟ حالت چگونه است؟ آن جوان پاسخ داد: اصبحت موقنا یعنی در حال یقین هستم





پیامبر فرمودند: هر یقین نشانه ای دارد علامت یقین تو چیست؟ جوان پاسخ داد: یا رسول الله یقین من مرا اندوهگیم ساخته و باعث شده است شب ها را زنده بدارم و روزها در اثر روزه تشنگی را تحمل كنم و از دنیا و آن چه در اوست چشم پوشم. گویی عرض پروردگار را می بینم كه برای حساب برپا شده است و خلایق برای حساب محشور شده اند و من در میان آنها هستم و گویی اهل بهشت را می بینم كه در بهشت متنعم اند و در حالی كه بر تخت ها تكیه زده اند به یكدیگر تعارف می كنندو اهل آتش را كه در جهنم عذاب می كشند و فریاد می زنند و گویی اكنون صدای حركت آتش را می شنوم كه در گوشم می پیچد. پیامبر فرمودند: این بنده ای است كه خداوند قلبش را به نور ایمان منور ساخته است. سپس خطاب به آن جوان فرمود: بر همین رویه باقی بمان. جوان گفت: یا رسول اللَّه! از خدا بخواه كه شهادت در كنار شما را روزیم كند پس پیامبر برایش دعا كرد و او پس از چندی در یكی از عزوات پیامبر به شهادت رسید. (31)





به طور خلاصه تأثیر عمل اختیاری بر معرفت را در دو دسته مورد بحث قرار دادیم:





الف - یادگیری ادله خداشناسی عملی اختیاری است انسان به اختیار خود به كلام و فلسفه رو می آورد آشنایی با براهین خداشناسی از نظر اخلاقی و دینی دارای ارزش مثبت است و گاه از لحاظ دینی واجب است زیرا شناخت كمال انسان شناخت راه رسیدن به كمال و شناخت راهنمایان مسیر كمال بدون شناخت خدا ممكن نیست.





ب - اعمال صالح اختیاری هستند و موجب تقرب به خداوند می شوند؛ یعنی انسان را به سوی كمال می برند انسان كامل تر آمادگی بیشتری دارد كه خداوند معرفت خویش را به او افاضه نماید.







تأثیر معرفت بر اعمال اختیاری

اعمال اختیاری انسان اعمالی هدف دار هستند. یعنی انسان برای رسیدن به هدفی مشخص اقدام به انجام عمل اختیاری می كند اهداف انسان نیز با یكدیگر مرتبط هستند بسیاری از اعمال و اهداف تنها در ارتباط با اهداف دیگر معنادار می شوند.





یكی باغبان هر روز ساعت ها كار می كند و زحمت كاشت تكثیر و نگهداری گل ها و درختان میوه را در تمامی فصول سال تحمل می كند و رنج خار گل ها و درختان را به جان می خرد او همه این اعمال را به اختیار خود انجام می دهد و هدفش از این كار باروری گل ودرخت است اما او باروری و شادابی درخت را به چه دلیل انتخاب و اختیار كرده است؟ آیا بدون داشتن هدفی دیگر این عمل معنایی خواهد داشت؟





بدون شك اگر مقصود از این همه تلاش شادابی درختی باشد كه میوه های تلخ و زهرآلود می دهد و بوی تنفر انگیزی پراكنده می كند و منظره ای زشت پدید می آورد تلاش بی معنایی خواهد بود و بسیاری خواهند گفت این اعمال بیهوده و غیر معقول است اما اگر باغبان بگوید خریداران پول فراوانی در برابر میوه درختان او می دهند دیگر هیچ كس عمل او را بیهوده نخواهد دانست زیرا كسب درآمد عملی عاقلانه هدفی خردمندانه است. اما چرا خریداران پول زیادی برای خرید میوه ای تلخ می دهند؟ اگر خریداران بگویند میوه این درخت درمان بیماری صعب العلاجی است و دارو سازان ان را به قیمتی گزاف می خرند پاسخی عاقلانه داده اند و عمل آنها معنا دار و هدف آنها معقول می شود پس همه كارها متناسب با هدفی كه دارند موجه و معقول می شوند در این مثال اگر شفای بیماران به عنوان هدفی خردمندانه وجود نمی داشت تمام كارهای باغبان خریداران و داروسازان لغو و بیهود تلقی می شد.





مقصود از این مثال روشن شدن پیوند اهداف با یكدیگر است رابطه اهداف با هم موجب می شود كه برخی از آنها را در یك پیوند طولی قرار دهیم و یكی از آنها را هدف غایی و اهداف دیگر را هدف میانی و واسطه ای قلمداد كنیم هدف غایی هدفی است كه ذاتا مطلوب است اما هدف میانی ذاتا مطلوب نیست بلكه به سبب تاثیری كه در تحقق هدف غایی دارد مطلوب است. در مثال مذكور هدف از سم پاشی درختان مبارزه با آفت است و مبارزه با آفت برای به دست آوردن محصول مرغوب صورت می گیرد این ها همه اهداف میانی و واسطه ای هستند زیرا ذاتا مطلوب نیستند. دلیل عدم مطلوبیت ذاتی این اهداف این است كه اگر بتوان كاری كرد كه محصول مرغوب بدون از بین بردن آفت مورد نظر به دست آید دیگر كسی مبارزه با آن آفت را هدف خود قرار نمی دهد و سم پاشی نمی كند و یا اگر بتوان از طریق دعا كردن آن آفت را از میان برد هیچ كس رنج سم پاشی را تحمل نخواهد كرد. حتی اگر روزی راه آسان تر و ارزان تری برای مبارزه با آن بیماری شناخته شود، دیگر كسی آن درخت را نخواهد كاشت و محصول آن را نخواهد خرید و هیچ داروسازی آن دارو را نخواهد ساخت؛ چون همه این اعمال واسطه رسیدن به درمان بیماری بوده اند و خود مطلوبیت ذاتی نداشته اند.





اعمال اختیاری انسان هدف دار است و اهداف كوچك و بزرگ انسان متناسب با هدف غایی حیات او شكل می گیرد. بنابراین شناخت انسان از خود و غایت وجودی اش تعیین كننده اهداف اوست و اعمال اختیاری او همه به جهتی هدایت می شوند كه شناخت او از انسان و جهان اقتضا ء می كند.





اگر انسان جهان را آفریده خداوند حكیم قادر متعال بداند بی شك همه هستی را هدف مند می داند و خلقت هیچ موجودی را باطل نمی شمارد و اگر به خالق حكیم ایمان نداشته باشد آفرینش رإ؛11ّّ باطل و بیهوده می پندارد:





و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلك ظن الذین كفروا فویل للذین كفروا من النار؛

(32)



و آسمان و زمین و آن چه را كه میان این دو است به باطل نیافریدیم این گمان كسانی است كه كفر ورزیده اند پس وای از آتش بر آنان كه كفر ورزیدند.





انسان خداپرست رستگاری خویش را حاصل باور به هدف مندی عالم می داند. در نظر او اعتقاد به این كه جهان با هدفی حكیمانه آفریده شده است راه كمال را بر انسان می گشاید و او را خسران و عذاب آخرت رهایی می بخشد:





الذین یذكرون اللَّه قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفكرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار (33)





همانان كه خدا را در همه احوال ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می كنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند كه پروردگارا این ها را بیهوده نیافریده ای منزهی تو! پس ما را از عذاب دورخ در امان بدار.





انسان مؤمن همه ذرات عالم را از جماد و نبات و حیوان و انسان، اجزای نظامی هدف دار می بیند كه از خداست و به سوی او در جریان و حركت است:





تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شی ء الا یسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبیحهم انه كان حلیما غفورا (34)





آسمان های هفتگانه و زمین و هر كس كه در آنهاست او را تسبیح می گویند و هیچ چیز نیست مگر این كه در حال ستایش تسبیح او می گوید ولی شما تسبیح آنها را نمی یابند به راستی كه او همواره بردبار آمرزنده است.





اعتقاد به وجود غایتی حكیمانه برای انسان و جهان آثار مهمی در اعمال اختیاری انسان دارد كه به چند مورد اشاره می نماییم:





1 - شور و نشاط زندگی را افزایش می دهد.





انسان برای اعمال خود به دنبال هدفی ارزشمند است و زندگی بی هدف برای او بی ارزش است اعتقاد به خدای یگانه حكیم اعتقاد به هدف را پدید می آورد هدفی كه تعقیب آن ارزشمند است هدف زندگی برای انسان موحد از این ویژگی ها برخوردار است:





الف: هدف غایی و راه رسیدن به آن قابل شناخت است؛ زیرا اگر رسیدن به هدف غایی زندگی مستلزم شناخت باشد و خداوند امكان این شناخت را برای بندگان پدید نیاورد كاری غیر حكیمانه كرده است و خداوند منزه از آن است.





ب - این هدف قابل دستیابی است زیرا اگر انسان برای هدفی آفریده شده باشد كه قدرت رسیدن به آن را دارا نباشد آفرینش او عبث خواهد بود فعل خداوند غیر حكیمانه و ظالمانه خواهد بود.





ج: این هدف محدود و متناهی نیست. اگر هدف حیات به گونه ای باشد كه در مقطعی از زندگی به دست آید و شخص در ادامه زندگی خود انگیزه ای برای تلاش نداشته باشد در واقع بخشی از عمر او پوچ و بی انگیزه خواهد بود.





از دید انسان خداپرست هدف غایی خلقت قرب خدای نامتناهی است پس هیچ گاه تلاش او برای تحقق این هدف متوقف نمی شود و هیچ لحظه ای از عمر او فاقد انگیزه تلاش نخواهد بود با وجود این ویژگی ها در هدف زندگی انسان موحد اعمال اختیاری او همواره از پشتوانه روحی كافی بهره مند خواهد بود و نشاط زندگی در حیات انسان موحد هیچ گاه كم رنگ نخواهد شد.





2 - انسان موحد و معتقد به شرایع الهی اعمال اختیاری خود را مطابق با تعالیم شریعت الهی تنظیم می كند زیرا معتقد است خداوند دانای مطلق آفریننده او و جهان است و راه رسیدن به كمال انسان را بهتر از خود او می شناسد.





3 - نوعی هماهنگی و همزیستی را میان انسان و محیط طبیعی پدید می آورد.





انسان در همه دوره های زندگی خود كوشیده است بر قوای طبیعت چیره شود و از مواهب طبیعی بهره برداری كند. هدف از بهره كشی از طبیعت رفع نیازهای طبیعی انسان بوده است انسان خوراك، پوشاك و مسكن و دیگر لوازم رفاه را از طبیعت اطراف خود فراهم می آورد در گذشته انسان ها به مقدار رفع نیاز خود از طبیعت برداشت می كرده اند ولی امروز كه تكنولوژی ابزار چیرگی بر طبیعت را به سهولت در اختیار انسان قرار داده است انسان ها بیش از نیاز طبیعی خود از طبیعت برداشت می كنند و رفتاری خصمانه را با طبیعت در پیش گرفته اند رفتار نامناسب بشر با طبیعت معضلات هولناكی را در رابطه با محیط زیست و امكان ادامه حیات بر روی زمین پدید آورده است.





اگر انسان به مبدا مشترك خویش و طبیعت ایمان داشته باشد و به صفات خداوند همچون رزاق بودن مؤمن باشد هرگز به استثمار افراطی از طبیعت روی نمی آورد و همزیستی بهتری با دیگر اجزاء خواهد داشت زیرا موحدان معتقدند انسان و طبیعت هر دو مخلوق خدای واحدی هستند كه بر نیازمندی های آنها عالم است و آنان را بیهوده نیافریده است تا نسبت به تامین نیازشان كوتاهی نماید.





به طور خلاصه معرفت خداوند بر اعمال اختیاری انسان به این دلیل اثر می گذارد كه معرفت خداوند موجب اعتقاد به هدف داری عالم شناخت هدف غایی زندگی، شناخت راه رسیدن به هدف زندگی، امكان طبقه بندی اهداف و یافتن انگیزه و نشاط كافی برای عمل می شود.







سؤالات

1 - راه های كسب معرفت خداوند را ذكر كنید؟





2 - حدیث زیرا را معنی كنید و توضیح دهید





من عمل بما علم، ورثه الللَّه علم مالم یعلم.





3 - راه رسیدن به مراتب بلند بندگی و معرفت خدا چیست؟





4 - ویژگی های عمل صالح را بنویسید؟





5 - آیه ای از قرآن بنویسید كه دلالت بر هدف داری آفرینش می كند؟





6 - ویژگی های هدف زندگی انسان موحد را بشمارید؟





7 - به چه دلیل معرفت خداوند بر اعمال اختیاری انسان تأثیر می گذارد؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

21 - قیامت، 5.





22 - دعای ابوحمزه ثمالی.





23 - طلاق، 11.





24 - الحیاة، ج 1، ص 284.





25 - بقره، 282.





26 - دعای عرفه امام حسین.





27 - مناجات شعبانیه.





28 - شرح چهل حدیث، ص 465.





29 -نهج البلاغه، خطبه 179.





30 - دعای ابوحمزه ثمالی.





31 - سفینة البحار، ج 2، ص 732، ماده یقین.





32 - ص، 27.





33 - آل عمران، 191.





34 - اسراء، 44.